کد مطلب:286628 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:304

داستان حاج سید مرتضی حسینی
صدیق مكرّم آقای حاج سید عباس حسینی (واعظ) كه چند ماه قبل مرحوم شد از پدرش مرحوم سید مرتضی حسینی كه از تربیت شدگان مرحوم حاج شیخ محمّد تقی بافقی است، جریانی را نقل كرد؛ از ایشان خواستم آن را بنویسد، قبول فرمود. چكیده آن نوشته كه نزدم موجود است این چنین است:

مرحوم سیّد مرتضی، منزل مسكونی خود را به یكصد و هشتاد تومان به طور اقساط پنج ماهه، خریداری كرده و در سر رسید اوّلین قسط با تهی دستی روبرو می شود. به مسجد جمكران رفته و به امام زمان علیه السلام متوسّل می شود.

مرحوم حاج اسداللَّه خرّاز قمی كه از دوستان متدیّن مرحوم سیّد مرتضی بوده و حدود چهل سال سیّد برای او روضه هفتگی می خوانده، او را دیدار كرده و می گوید كه در خواب از طرف حضرت ولی عصرعلیه السلام مأمور شدم اقساط خانه ات را بپردازم (ظاهرا حاج اسداللَّه از اصل خرید خانه هم بی خبر بوده) سیّد قبول می كند و تمام اقساط منزل به بركت توسّل به حضرت بقیة اللَّه توسط حاج اسداللَّه پرداخت می گردد.

مرحوم حاج سید عبّاس می گفت: آقای حاج اسداللَّه، پدرم را وصیّ خود قرار داد. بعد از فوت حاجی، پدرم تمام مراسم واجب و مستحب را برای او انجام داد. آن شب بر اثر خستگی، بعد از نماز مغرب و عشا خوابش گرفت. نیمه شب از جا برخاست. خیال كردم ناخوش است. گفتم: چه شده؟ گفت: الآن حاج اسداللَّه را خواب دیدم. به من گفت: همه كارها را انجام دادید، مگر نماز لیلة الدفن را، تا دیر نشده برخیز آن را هم به جا آور. حال می خواهم آن نماز را بخوانم. پدرم به من گفت: سیّد عباس، ببین حاجی در شب اوّل قبرش چقدر فراغ خاطر دارد.